سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

مادر کافی

چند وقت پیش دوستی بهم زنگ زده بود و نگران پسر دوسال و نیمه اش بود که هنوز اسم شکل ها را بلد نیست. می گفت پسر دوستش که همسن پسر اوست و در خارجه هم زندگی می کند حتی فرق متوازی الاضلاع و ذوزنقه را می فهمد و حتی تر اسمشان را هم بلد است. خنده ام گرفت راستش. از خودم که چه مادر بی خیال و شاید تنبلی هستم. که اسم شکل ها و رنگ ها و اعداد و حیوانات و صداهایشان را با محمد حسینم «کار» نمی کنم. که با یک سؤال ساده «که چی؟» خیال خودم و بچه ام را راحت کرده ام. با خودم می گویم وقتش که بشود دایره آبی را از سه گوش زرد تشخیص می دهد لابد. و موقع مدرسه رفتن حتما بلد است به اندازه کافی بشمرد. و بعدها فکر نمی کند شاید این گنجشک کوچک روی در...
29 مرداد 1392

مبانی تربیت فرزند

سلام دوستان! مامان های نازنین! و مامان های بعد از این! انگار لازم است توضیحی بدهم راجع به این پست های تربیت فرزند. حجت الاسلام محسن عباسی ولدی دوره ای در جامعة الزهرای قم با عنوان " مبانی تربیت فرزند" برگزار کرده بودند. سی دی این دوره را دوست عزیزی بهم داد. مطالب خوبی دارد. مخصوصا برای مادرانی که دغدغه تربیت با مبانی دینی را دارند. تصمیم گرفتم مطالب این دوره را خلاصه کنم تا هم دوستان گلم استفاده کنند و هم برای مرور و یادآوری گاه گاهی خودم مفید باشد. البته گاهی دسته بندی ها از خودم است برای مرتب کردن مطالب. این را هم بگویم که معصومه جان در کامنتی گفته اند کتابی از محتوای این دوره چاپ شده. اسمش «من دیگر ما» ست. اول فکر کردم شاید نیازی ن...
29 مرداد 1392

تربیت دینی(۱)

اولین نکته مهم در مواجهه با مسئله تربیت دینی آن است که بدانیم تربیت دینی یک «سیستم» است. سیستم چیست؟ مجموعه ای از اجزا که یک ارتباط هماهنگ دارند برای رسیدن به یک هدف معین. در یک سیستم، اختلال در یک جزء باعث اختلال در کل سیستم می شود. مثلا محتویات کاپوت ماشین شما یک سیستم است. فرض کنید سیستم خنک کننده آن خراب باشد. نتیجه ی این خرابی سوختن موتور ماشین است. و در نهایت توقف ماشین. در حالی که تمام اجزای دیگر درست کار می کنند. برق رسانی، سوخت رسانی، انفجار بنزین، انتقال نیرو به چرخ ها و حرکت ماشین. فقط رادیات ماشین خالی از آب است اما در نهایت نتیجه این است که موتور ماشین می سوزد. پس اگر در یک سیستم یک جزء مختل...
28 مرداد 1392

همذات پنداری

(این خاطره رااز قول آقای بابا می نویسم چون من بعد از برگشتن از سینما بی هوش شدم.) رفته بودیم سینما؛ فیلم دهلیز. روابط پدر و پسری توی فیلم خیلی پررنگ بود. رضا عطاران، پدری که به جرم قتل در زندان بود، برای پسر ۷ ساله اش که تازه فهمیده بود پدر دارد، یک اسب چوبی درست کرد. شبیه همان اسب چوبی لوسین که آنت پرتش کرد و شکست. شب که برگشتیم خانه، محمد حسین رفت توی اتاقش و شروع کرد به گشتن توی کشوهای اسباب بازی ها. هر چی می گفتم نمی اومد بریم بخوابیم. تا این که اومد گفت دستشویی داره. از دستشویی که برگشت، دوباره رفت توی اتاقش، سر کشوهای اسباب بازی. یک دفعه با خوشحالی اومد توی هال. یک گورخر پلاستیکی دستش بود. اونو گرفت طرفم و گفت: بابا! شما اینو ساخ...
28 مرداد 1392

فرشته خانه ما

سید علی: مامان! ما باید خیلی ممنون خدا باشیم. چون با این که نیازی به ما نداشته ما رو آفریده. تازه برای کارای خوبمون بهمون پاداش هم می ده. سید علی یادم آورد که چقدر وقت ها در ناخودآگاهم طلبکار پاداش خدا بوده ام. که چقدر شکر نگفته ام بابت پاداشی که خدا از سر رحمتش برای اعمال سراپا نقصم وعده کرده. خدایا! شکرت! ممنونم به خاطر این فرشته ی پاکی که بهم دادی! الحمدلله رب العالمین!
28 مرداد 1392

آقای خورشید

نگاهم به گنبد زرد توست. نقاره ها به پیشواز خورشید می روند. پرچم سبز روی گنبد، در نسیم می رقصد. ساعت صحن عتیق سه بار زنگ می زند. کبوتر ها اطراف گنبد می چرخند. هوا کم کم روشن می شود. چشمانم را از آن طلایی روح افزا پر می کنم. دلم را همین جا، می گذارم و می روم. خداحافظ امام مهربان من!
28 مرداد 1392

تربیت دینی، گزاره های تربیتی

گزاره تربیتی: هر گفتار، رفتار یا حالتی است که دربردارنده یک پیام تربیتی است؛ پیام مثبت یا منفی. انواع گزاره های تربیتی: ١- گزاره های تصویری ۲- گزاره های رفتاری ۳- گزاره های توصیفی  ۴- گزاره های دستوری این گزاره ها در اغلب شیوه های تربیتی وجود دارد. گزاره های تصویری: نقش ها و تصاویری که فرزند از رفتار ما، از گفتار ما و از نوع روابط ما با دیگران در ذهنش نقش می بندد. مثلا نوع رابطه پدر و مادر، نوع گفتگوی آن ها با هم، نوع رابطه آن ها با نامحرم، با تلویزیون، با فامیل و همسایه، گزاره های تصویری هستند. همین طور نوع تصاویری که در دید کودک هستند جزء گزاره های تصویری هستند. مثل تصاویر تلویزیون، اینترنت و ماهواره، کتاب ها و مجلات. ...
28 مرداد 1392

سادات عزیز من

یک: چند وقتی بود دنبال خانه می گشتیم. آن هم برای رهن و اجاره گرفتن. برای من که هیچ وقت طعم مستأجر بودن را نچشیده ام و دو تا وروجک بازیگوش توی خونه دارم که مدام دارن بالا و پایین می پرند، این قضیه قدری نگران کننده بود. نمی دانستم صاحب خانه آینده و همسایه های طبقات پایین تر چطوری با سر و صدای بچه ها برخورد خواهند کرد.  چند روز پیش بالأخره خانه ای را انتخاب کردیم. صاحب خانه طبقه اول می نشیند و ما قرار است برویم طبقه دوم.  به آقای بابا سفارش کرده بودم قضیه بچه ها را با صاحب خانه طی کند. آقای بابا هم البته با خنده و شوخی ایشان را در جریان گذاشتند. آقای صاحب خانه ( که البته مرد بسیار محترم و مؤمنی از نوادگان جعفر طیار است و من راستش بیشت...
15 مرداد 1392